۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۴, شنبه

ما و مدیران ناکارآمد(؟) دولت


رئیس جمهور محترم چندی پیش مصاحبه ای کردند و طی آن اخطار کردند به استانداران که مدیران ناکارآمد دولت را عزل کنند و صحبت از تهیه لیستی شد محرمانه که نام این مدیران در آن ذکر شده است. در پاسخ خبرنگاران، رئیس جمهور بیان کردند که حدود 40 الی 45 نفر مشمول این لیست هستند و باید برکنار شوند. (اصل خبر را از پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری بخوانید.)در درستی یا درستی این تصمیم و اثرات خوب یا بد آن بحثی ندارم که نه در آن تخصصی دارم و نه این وبلاگ چنین هدفی دارد. بلکه می خواهم به این بپردازم که این تصمیم و تصمیمات مشابه آن در صورت اجرا چه تاثیری برای ما و سایر شرکتها و مجموعه هایی می گذارد که دولت، ادارات و شرکتهای دولتی بزرگترین مشتری آنها هستند.همانگونه که پیشتر هم ذکر کرده ام، صنعت نحیف نرم افزار، نیاز به آرامش دارد و در فضای متلاطم و نا امن، مشتری رغبتی به خرید و یا سفارش محصول ندارد. (برای خواندن مطلب مرتبط اینجا را کلیک کنید.)

در ماه های گذشته، به دلیل شرایط خاص جلسات متعددی با مدیران ارشد وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی داشته ایم، به شکلی که شاید حتی در روز دو جلسه مختلف برگزار شد. نکته آزار دهنده برای ما آنکه در این میان، گاهی در مدت یک یا دو ماه، مدیران چنان تغییر کرده اند که تمام تلاش ما بیهوده بوده است. نامه خود را برای یک نفر فرستاده ایم، در زمان برگزاری جلسه متوجه شده ایم که وی تغییر کرده است و شخص دیگری به جایشان آمده است، طبیعی است در ابتدای کار هم هر شخص جدیدی کار جدید برای خود نمی سازد و نیاز به زمان دارد، بعد از آنکه به طور نسبی آن شخص جا افتاد، دوباره همه چیز از اول شروع می شود، جلسات متعدد برگزار می کنیم، در هنگام نتیجه گیری متوجه می شویم که یا آن شخص جدید هم جایش را به کس دیگری سپرده است که روز از نو روزی از نو، اگر نه هم که آن مدیر آنقدر از انجام یک کار جدید هراس دارد که سراغ آن نمی رود. دلیلش هم ظاهرا منطقی است. چرا برای خودش دردسری درست کند که در صورت موفقیت یا عدم موفقیت آنکار بازخواست شود. این را می دانیم که کافی است در سازمانی، مدیری تصمیمی بر خلاف وضع موجود بگیرد و تحولی کوچک یا بزرگ ایجاد کند، چنان کارش را نقد می کنیم و بر آن خرده می گیریم که انگار خلاف شرع کرده است. انواع اقسام تهمت ها، بهتانها، زیرآب زدن ها، گزارش های خلاف واقع است که نوشته می شود که مدیر بیچاره تصمیم می گیرد بهتراست کاری نکند تا آنکه کاری بکند و در معرض دید باشد و از وی انتقاد شود و جایگاهش به خطر بیافتد. این مساله اگر چه برای همه شرکتهای طرف حساب دولت وجود دارد، اما نرم افزاری ها ضرر بیشتری می خورند، چون اولا بودجه IT دم دست ترین جای است که می شود در آن صرفه جویی کرد، بدون آنکه ضرر ناشی از آن را بدانیم، ثانیا، بقیه چیز ها را می شود دید، اگر میز و صندلی بخرید کسی بعدا نمی تواند خرده بگیرد که چرا خریده اید، چون می بیندش، اما در مورد نرم افزار، همه بعدا می گویند که به این چه نیازی داشتیم، گران خریده اید، فلانی بهتر از این می ساخت و ....عمر مدیریت کشور متاسفانه چنان پایین است که کمتر مدیری به فکر تحول و انجام کارهای ریشه ای می افتد، صرفا نگاهش به این است که چگونه آن مدت مدیریت خود را بی تنش و با کمترین مسؤولیت سپری کند تا کمتر بتوان از کارش ایراد گرفت.هر چند مدیران نیاز به ارزیابی دارند و در اصل آن شکی نیست، به نظرم اینکه مدیری را بر سرکار بگذاریم و بعد بخواهیم در کوتاه مدت وی را ارزیابی کنیم غلط است. به نظر من بهتر است قبل از آنکه به کسی پست مدیریتی بدهیم، توانمندی و شایستگی وی را بسنجیم و اگر مناسب بود، وی را انتخاب کنیم و به وی فرصت کافی برای کار کردن بدهیم. اینکه بدون بررسی کسی را مدیر کنیم، همین می شود که به روش سعی و خطا عمل می شود و تازه پس از سپردن پست می بینیم که وی درست عمل می کند یا نه، که در موارد انتخاب نا درست ضرر زیادی به کشور تحمیل می شود .یک مصاحبه از آقای هاشمی شاهرودی، رئیس قوه قضاییه شنیدم که در جمع فکر کنم حسابرسان گفتند که (نقل به مضمون) فقط به هزینه هایی که شده توجه نکنید و آن را بررسی نکنید، بلکه آنجاهایی را هم بررسی کنید که می شده است یک کار را انجام داد و هزینه ای کرد و نکرده اند. چون ضرری که از انجام ندادن آن کار ها به کشور وارد می شود بیش از کارهایی است که انجام شده است و در آن اشتباهی است عمدی یا غیر عمدی.به نظرم ایشان به نکته درستی اشاره کرده اند. متاسفانه با این حجم مناسب بودجه و امکانات و این پتانسیل بالا برای انجام کار، آنقدر در اجرای پروژه های مختلف اهمال می کنیم که نمی توان ضرر ناشی از آن را اندازه گرفت.نکته دیگر اعلام رسانه ای این مطلب که این تعداد مدیر باید برکنار شود بدون آنکه اسمشان را بگوییم در قالب لیستی محرمانه ، حجمی از نگرانی و عدم اطمینان را هم به همه مدیران و هم به شرکتهایی که با این مدیران کار می کند تحمیل می کند که این افراد کدامند، مدیران که باید حساب کار خود را بکنند (و طبیعتا هر کس خربزه خورده پای لرزش هم می نشیند) اما شرکتها و تولید کنندگان علی الخصوص آنها که در شهرستانها هستند، چون روی صحبت رئیس جمهور با مدیران استانی بوده است، می مانند که کدام یک از افرادی که زحمت کشیده ایم و طرح ها یا پروژه هایمان را با آنها جلو برده ایم مشمول این طرح هستند؟ کدام کار را باید از اول شروع کنیم؟ نتیجه کدام زحمتها و رایزنی هایمان به باد رفته است؟ کدام پروژه ما هوا رفته است؟ ...
امیدوارم روزی برسد که آنقدر در انتخاب یک مدیر وسواس به خرج داده ایم که پس از انتخاب نخواهیم مانند صاحبان باشگاه های فوتبال کشور های عربی، با یک باخت و اشتباه، برکنارش کنیم، که آن مدیر بالاخره جای جدیدی پیدا می کند اما ما شرکتها، به مثابه بازیکانان آن باشگاه ها، نمی دانیم کجا و به چه شکلی بازی کنیم!؟
همین!
پی نوشت : شده است حتی قرارداد پروژه ای را امضاء هم کرده ایم و مدیر به هر دلیلی تغییر کرده است و شخص جدید هم که طبیعی است کارهای فرد قبلی را اصلا قبول ندارد و طول می کشد تا بفهمد که پدر من ما اصلا پسرخاله مدیر قبلی نبوده ایم و بر اساس روابط آنجا نیستم، ثانیا موضوعی که مطرح کرده ایم و با قبلی به توافق رسیده ایم، نیاز واقعی سازمانش است و انجامش کاری است درست. حتی این مشکل پس از اجرای پروژه هم برایمان پیش آمده، که مدیر جدید هر چه مدیر قبلی انجام داده است، از جمله کار ما را، معلق کرده است و در نهایت ما که نه سرپیازیم نه ته پیاز از این تغییر ضرر کرده ایم. می دانم شرکتهای مشابه ما هم کمابیش، تجربیات مشابه فراوان دارند.

هیچ نظری موجود نیست: