کهنگی آفتاب ودستان تو
و نگاهی که خاموشی بود
یاس کویر در بارانی ترین شبها
و من بودم
تنهاتر
تنهاتر از کویر
تنهاتر از باران
و خسته
از نگاهی که خاموش بود
تا کجا باید رفت؟
خط پایان کجاست؟
ابدیت گمشده
بی کرانگی جاودان من
آنجا که نشان از خستگی نباشد
و بتوان
نشانه ها را درو کرد
آنجا که قدری بیاسایم.
و نگاهی که خاموشی بود
یاس کویر در بارانی ترین شبها
و من بودم
تنهاتر
تنهاتر از کویر
تنهاتر از باران
و خسته
از نگاهی که خاموش بود
تا کجا باید رفت؟
خط پایان کجاست؟
ابدیت گمشده
بی کرانگی جاودان من
آنجا که نشان از خستگی نباشد
و بتوان
نشانه ها را درو کرد
آنجا که قدری بیاسایم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر